سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی

او که سیلی می‌خورد (He Who Gets Slapped) 1924 / آخرین خنده


(این نوشته در شماره ۶۰۴ ماهنامه فیلم منتشر شده است)

این نخستین فیلمی نیست که مترو گلدن مایر اکران کرد. حتی «طمع» (۱۹۲۴) ، شاهکار اریک فون اشتروهایمِ کبیر که توسط سرپرست تولید استودیو (ایروینگ تالبرگ) سلاخی شد زودتر از «او که سیلی می‌خورد» به نمایش در آمد. البته که «او که...» نخستین تولید ام‌جی‌ام است. همچنین شیر مشهور ام‌جی‌ام (همان آرم تجاری‌اش) برای اولین بار در این فیلم رونمایی شد . جالب اینکه یک شیر هم در خودِ فیلم حضور دارد که برخلاف شیر نمادین که حتی غرش هم نمی‌کند آرام نیست و خیلی هم گرسنه است!   

ادامه مطلب ...

نوشته‌ی من در مجله فیلم چاپ شد!


باورم نمی‌شود! همینجوری الکی بهترین و کامل ترین چیزی که در مورد سینما نوشتم را دو-سه ماه پیش برای مجله‌ی فیلم فرستادم. و فکر می‌کردم در قسمت نقد خوانندگان چاپ شود ولی تیترش آمد روی جلد!  

ادامه مطلب ...

درباره فیلم های کمدی روی پرده ؛ شهر هرت!

هیچ‌کدام از این فیلم ها را ندیدم. ترجیح می‌دهم پول و وقتم را صرف کار دیگری کنم. وسوسه هم نمی‌شوم ، که مانند جو گلیس که فیلمنامه نورما دزموند را فقط به خاطر اینکه بفهمد چقدر بد است می‌خواند¹ ، این فیلم ها را ببینم. نگاهی به پوستر دو فیلم ، و همچنین تیزرشان مشخص می‌کند که چه کیفیتی دارند. یعنی واقعا انتظار دارید انتظار داشته باشم ارثیه فامیلی و معجزه عشق فیلم های خوبی باشند؟! 

ارثیه فامیلی تا الان فقط و فقط ۳۹ میلیون فروخته! معجزه عشق فقط یک میلیارد و سیصد ! 

ادامه مطلب ...

دختر کارخانه کبریت سازی (The Match Factory Girl | Tulitikkutehtaan tyttö) 1990 / سوی دیگر نومیدی


«ناگهان، بهار گذشته، بی هدف در شهر سرگردان بودم، زیاد حرف می زدم و به مسخره ترین حالت سرم را می‌چرخاندم و تکان می دادم (کلافه بودم).روز بعد روی  تختم دراز کشیده بودم و به شدت از خودم متنفر بودم. برای انتقام تصمیم گرفتم فیلمی بسازم که روبر برسون را کارگردان فیلم های اکشن حماسی جلوه دهد. بعداً نام این لقمه آشغال را «دختر کارخانه کبریت سازی» گذاشتم، زیرا این نام آنقدر طولانی است که به راحتی فراموش می شود.»

(آکی کائوریسماکی)


 کائوریسماکی ، داستان تلخ و غم انگیز اندرسن را در جامعه‌ی مدرن و ماشینی روایت می کند. اینکه دخترک کبریت فروش به دختر کارخانه کبریت سازی تبدیل شده خیلی بامزه و خلاقانه است... اما فیلم سوم سه‌گانه طبقه کارگر- به قول کارگردان بازنده ها - (سایه ها در بهشت ، آریل) داستانی آنچنانی، که پر از پیچش باشد (بداهه فیلمبرداری شد) و شباهت زیادی به دخترک کبریت فروشِ هانس کریستین اندرسن ندارد.‌کائوریسماکی پیش از این هملت را به عنوان اثری کلاسیک به صورت خاصی اقتباس کرد(هملت تجارت می‌کند) ؛ دخترک کارخانه کبریت سازی را هم اجازه بدهید اقتباسی مدرن بنامم! : آیریس نیز مانند دخترکِ کبریت‌فروش معصوم، مظلوم و تنهاست (این معصومیت و مظلومیت با لباس ها ، آن کشِ موی صورتی اش ، آرایش کردنش وقتی پدر و مادر دارند به اخبار خونین تلویزیون گوش می‌دهند و ... نشان داده می‌شود). دخترک داستان اندرسن پدر و مادر ندارد ، کسی به او توجه نمی‌کند و در سرمای زمستان جان می‌دهد.  دخترک فیلم کائوریسماکی (آیریس ، با هنرنمایی کاتی اوتینن)  پدر و مادر دارد(الینا سالو در نقش مادر و اسکو نیکاری در نقش ناپدری)  ، اما اگر کمی فکر کنیم متوجه می‌شویم ندارد! (در واقع نداشت بهتر بود!) به او هم کسی توجه نمی‌کند و اگر هم بکند از روی سو استفاده است (آرنه با بازی وسا ویریککو). 

ادامه مطلب ...