وایلر یکی از کارگردان هایی است که منتقدان از تبحر کم نظیر او در استفاده از عمق میدان و دیپ فوکوس (Deep Focus) سخن می گویند.
با توجه به استفاده وایلر از دیپ فوکوس در بیشتر لحظات فیلم ، نما های درشت (مخصوصا نما های انتهای از مری استور) و حرکت دوربین از نظر احساسی بسیار مهم هستند. مثلا وقتی والتر هیوستون دارد با روت چترتن خداحافظی می کند و استواری ازدواج بیست ساله اش را در خطر می بیند : او سوار قطار می شود و هنگامی که دارد از ما دور تر می شود دوربین حرکت می کند. این حرکت دوربین اهمیت این لحظه از فیلم و احساسات شخصیت را بیان می کند : مخصوصا اینکه پیش از این حرکت ، دالی دوربین را در دادزوورث به یاد نمی آورم.
رابرت وایز از همان ابتدای کار یعنی در تیتراژ خلاقیتش را نشان می دهد. عنوان فیلم ، به صورتی ناگهانی بر پرده نقش می بندد و اندک اندک از ما دور ، کوچک تر و در نهایت محو می شود. این چیزی است که وایز در می خواهم زنده بمانم! نشان می دهد. ادامه مطلب ...
آلبرت (ژان گابن) هتلداری است در نرماندی که با مست کردن به گذشته بر میگردد : به زمانی که سرباز نیروی دریایی بود و در چین خدمت میکرد. سال ۱۹۴۴ است و او به زنش قول میدهد و قسم میخورد که اگر هتلش از بمب های هوایی جان سالم به در ببرد ، الکل را ترک کند. او به قولش عمل میکند و شب ها به جای نوشیدن الکل ، آبنبات میخورد.
ادامه مطلب ...کارگردان قصه را آرام آرام پیش میبرد ؛ به گونهای که تماشاگر فیلم خودش داستان را بفهمد و لقمه آماده را در دهانش نمیگذارد. این البته شاید در زمان ساخت فیلم بیشتر نمود پیدا کند (۱۹۵۶) تا قرن بیست و یکم که فیلم های علمی-تخیلی به وفور یافت میشوند و تماشاگران کمابیش با قواعد و چم و خم این ژانر آشنا هستند . الان ما میتوانیم وقایع داستان را راحت تر حدس بزنیم و پیش بینی کنیم. در دهه پنجاه ، فیلم های علمی-تخیلی به مسئله جنگ سرد و کمونیسم اشاره میکردند. در مرگبار مرا ببوس (1955) آن ماده مرگبار همان بمب اتم است و در آنها! (1954) مورچه های متحد و غول پیکر همان کمونیستها هستند. در اینجا اما دان سیگل هم به کمونیسم اشاره میکند و هم به ایدئولوژی آمریکا در رابطه با جنگ سرد که مردم کورکورانه از آن اطاعت میکنند. او با یک تیر دو نشان میزند.
ادامه مطلب ...