وایدا در هر سه فیلم ، شخصیتی آرمانی و قهرمانانه را به نمایش نمیگذارد. کمابیش همه شخصیت ها به فکر خودشان هستند و همه اشتباه میکنند. (و همین هم خشم همه را برانگیخت) -بخصوص در کانال-هر کدام از شخصیت ها قرار است نمادی باشند و هر کدام حرفی را بزنند.(اما نه به شکلی شعاری) البته که این سه فیلم مهیج هم هستند. به ویژه کانال با آن فضای خفقانآورش. (فیلمی که در گیشه هم موفق بود).
وایدا در این سه گانه میزانسن هایی به نمایش میگذارد که مو بر تن آدم سیخ میکنند. این خاصیت در یک نسل کمیاب است، در کانال بسیار بیشتر میشود و در خاکستر و الماس به اوج خود میرسد. نما هایی که نه تنها زیبا و جذاب هستند بلکه معنا و محتوا های مهمی هم درونشان گنجانده شده. در یک نسل فقط همان نمای راهپله در ذهنم مانده. همانطور که گفتم اینجور نما ها در کانال بیشتر میشوند. مثلا زمانی که دختر و پسر به نور میرسند ولی نردهای مانع میشود... و پایان فیلم ، کنشی که شگفتی میآفریند...
خاکستر و الماس کمی متفاوت است. هم در روایت و هم میزانسن های زیبا و معنادارش. با اینکه توجه وایدا به «ماچیک» است ولی از کاربرد سایر شخصیت ها غافل نمیماند. برخلاف یک نسل داستانش را درست تعریف میکند و آنگونه هم نیست که مثل کانال داستان و پیرنگی آنچنانی نداشته باشد.(که این خاصیتی منفی یا مثبت نیست)
به شخصه کانال را بیشتر دوست دارم ولی نمیتوانم کتمان کنم که ماچیک با بازی ژبیگنی سیبولسکی (در واقع خاکستر و الماس) به یک نماد تبدیل شد.
یک نسل
A Generation / Pokolenie
1955
Kanal / کانال
1957
خاکستر و الماس
Ashes and Diamonds/ Popiół i diament
1958