آلبرت (ژان گابن) هتلداری است در نرماندی که با مست کردن به گذشته بر میگردد : به زمانی که سرباز نیروی دریایی بود و در چین خدمت میکرد. سال ۱۹۴۴ است و او به زنش قول میدهد و قسم میخورد که اگر هتلش از بمب های هوایی جان سالم به در ببرد ، الکل را ترک کند. او به قولش عمل میکند و شب ها به جای نوشیدن الکل ، آبنبات میخورد.
ادامه مطلب ...(این نوشته در شماره 613 ماهنامه فیلم چاپ شده است)
۱.
کائوریسماکی گفته بود که «سوی دیگر امید» اخرین فیلمش خواهد بود. اما مانند سوی دیگر امید ، شش سال بعد و در جشنواره کن فیلم دیگری از او اکران شد : برگ های افتاده (یا برگریزان) . فیلمی که تفاوتی با آثار دیگر آکی و شباهتی با فیلم های امروز جهان ندارد. کائوریسماکی مانند آثار قبلیاش ، با وجود دلبستگی و توجه به گذشته ، از فلاکت های فعلی و نگرانی های آینده نمیگذرد : علاوه بر التفات و مهرورزی همیشگی نسبت به طبقه کارگر ، خبر جنگ روسیه و اوکراین را بار ها از رادیو میشنویم. او نمیخواهد از تیرگی زمانهای که در آن زندگی میکند فرار کند. حتی خارج از خود فیلم ، فروش برگریزان را به اسرائیل و ترکیه ممنوع اعلام کرد .
ادامه مطلب ...درباره «من با یک ساحره ازدواج کردم» شما اغلب در فیلم های تان به فانتزی برگشت میکنید آیا مخصوصاً دنبال سوژه فانتزی می گشتید؟
نه بعد از آن تلاش مذبوحانه ای که کرده بودم در جستجوی سوژه ای بودم که آن را فیلم کنم ، هر فیلمی. بعضی از افراد می گویند که من با این فیلم، فرصتی به «ورونیکا لیک» دادم اما عکس آن صحت دارد او به من فرصت داد چون در آن هنگام ورونیکا لیک یک هنر پیشه جوان خوش آتیه بود که کمپانی پارامونت قراردادی با او بسته بود. یک بار من با «پرستون استورجس» که دوست بزرگ من و آن هنگام کارگردان مهمی در پارامونت بود ملاقات کردم.
ادامه مطلب ...