(این نوشته در شماره 613 ماهنامه فیلم چاپ شده است)
۱.
کائوریسماکی گفته بود که «سوی دیگر امید» اخرین فیلمش خواهد بود. اما مانند سوی دیگر امید ، شش سال بعد و در جشنواره کن فیلم دیگری از او اکران شد : برگ های افتاده (یا برگریزان) . فیلمی که تفاوتی با آثار دیگر آکی و شباهتی با فیلم های امروز جهان ندارد. کائوریسماکی مانند آثار قبلیاش ، با وجود دلبستگی و توجه به گذشته ، از فلاکت های فعلی و نگرانی های آینده نمیگذرد : علاوه بر التفات و مهرورزی همیشگی نسبت به طبقه کارگر ، خبر جنگ روسیه و اوکراین را بار ها از رادیو میشنویم. او نمیخواهد از تیرگی زمانهای که در آن زندگی میکند فرار کند. حتی خارج از خود فیلم ، فروش برگریزان را به اسرائیل و ترکیه ممنوع اعلام کرد .
ادامه مطلب ...این نوشته در شماره ۶۱۲ ماهنامه فیلم چاپ شده است
ادامه مطلب ...برگ های پاییزی در ابتدا اثری لطیف و عاشقانه است اما کم کم به یک فیلم دلهره آور و روانشناختی تبدیل میشود. ابتدا داستان زنی میانسال ، تنها و محتاط با گذشتهای غمانگیز است که عاشق مردی جوان میشود. اما با پی بردن به گذشته این مرد جوان و آشنایی با پدر و همسر سابق او همه چیز دگرگون میشود.شخصیت های کمابیش اگزجره ای که در فیلم قبلی آلدریچ یعنی مرگبار مرا ببوس (۱۹۵۵) حضور پررنگ تر و بیشتری داشتند ، کمابیش خودشان را نشان میدهند : این بار فقط شخصیت های منفی. این بزرگنمایی در کارگردانی آلدریچ هم به وفور دیده میشود.
کلیپی دیدم که جیم جارموش (اینجا) ، درباره فیلم های یکی از اساتیدش یعنی نیکلاس ری صحبت میکرد. و برای این یادداشت کوتاه ، میخواهم از نکته ای کوچک -اما مهم- که جارموش به آن اشاره کرده استفاده کنم.
ادامه مطلب ...