این یادداشت در سایت ماهنامه فیلم منتشر شده است
زیبا ترین لحظات فیلم،نما هایی از طبیعت نیوزیلند است ، که آن را میتوان در اینترنت پیدا کرد! برای آگاهی از اهمیت خانواده و رابطه پدر و فرزند نیز آثار بهتری وجود دارند! خوره کتاب چیز تازه ای برای ارایه ندارد و استفاده اش از کلیشه های موفق سابق هم انطور که باید و شاید موفق نیست. توجه و تاکید کارگردان بر اهمیت خانواده تحسین برانگیز است اما سینما فقط پیام نیست. سازندگان فیلم انگار آنها برای رفع تکلیف فیلم را ساختهاند. خوره کتاب به عنوان فیلمی که باید تمام گروه های سنی را به خود جذب کند و فیلمی خانوادگی باشد از خلاقیت کافی برخوردار نیست.
میلارد یک کودک باهوش و اهل مطالعه است (او از هرم مازلو حرف میزند!) که با مادرش زندگی میکند. پس از انفجار توستر ، مادر به کما میرود. میلارد میخواهد با گرفتن عکس و فیلم از پلنگ کانتربری جایزهای که برای این کار تعیین کردهاند را از آن خود کند تا بدهی های مادرش را تسویه کند. در این بین پدر شعبده باز او از راه میرسد. آنها برای نخستین بار با هم روبهرو میشوند. آنها هیچ نقطه مشترکی ندارند. یکی از دیوید کاپرفیلد شعبده باز حرف میزند و دیگری از کاپرفیلدِ دیکنز.
الیجا وود (که پس از ارباب حلقه ها باز هم در طبیعت نیوزیلند قدم میزند)نقش پدر را بازی میکند اما او چهرهای پدرانه ندارد. این شاید انتخابی عامدانه از سوی کارگردان باشد. چون این شخصیت خودش نیازمند کسی است که راه را به او نشان دهد و او را هدایت کند. او از بهترین رفیقش زخم خورده و به انسانی ضعیف و بزدل تبدیل شده.
کارگردان سعی میکند ( برای رفع تکلیف هم که شده!) گذشته شخصیت پدر را مشخص کند تا از انگیزه او باخبر شویم. او بیش و پیش از اینکه به فکر ساخت یک فیلم ماجراجویانه و مهیج باشد به نشان دادن رابطه پدر و دختر توجه میکند. پدری که سعی دارد هر حوری شده جای خودش را توی دل دختر باز کند تا واقعا به پدر او تبدیل شود!
تنها چیزی که فیلمنامه را از رخوت در میآورد ، ورود شخصیت های منفی فیلم ( زن و شوهر گروگانگیر ) به داستان است. که آنها هم به اندازه کافی بامزه نیستند .
پایان بندی فیلم قابل پیشبینی و خام دستانه است. کارگردان فقط میخواهد فیلم را با خوبی و خوشی به پایان برساند : پدر خیلی اتفاقی از پلنگ کانتربری فیلم میگیرد و طبیعتاً بدهی های مادر پرداخت میشود!