سینه‌فیلیا

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی
سینه‌فیلیا

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی

کوتاه درباره آنها در شب زندگی می‌کنند (They Live by Night) 1948

 کلیپی دیدم که جیم جارموش (اینجا) ، درباره فیلم های یکی از اساتیدش یعنی نیکلاس ری صحبت می‌کرد. و برای این یادداشت کوتاه ، می‌خواهم از  نکته ای کوچک -اما مهم- که جارموش به آن اشاره کرده استفاده کنم.  

ادامه مطلب ...

او که سیلی می‌خورد (He Who Gets Slapped) 1924 / آخرین خنده


(این نوشته در شماره ۶۰۴ ماهنامه فیلم منتشر شده است)

این نخستین فیلمی نیست که مترو گلدن مایر اکران کرد. حتی «طمع» (۱۹۲۴) ، شاهکار اریک فون اشتروهایمِ کبیر که توسط سرپرست تولید استودیو (ایروینگ تالبرگ) سلاخی شد زودتر از «او که سیلی می‌خورد» به نمایش در آمد. البته که «او که...» نخستین تولید ام‌جی‌ام است. همچنین شیر مشهور ام‌جی‌ام (همان آرم تجاری‌اش) برای اولین بار در این فیلم رونمایی شد . جالب اینکه یک شیر هم در خودِ فیلم حضور دارد که برخلاف شیر نمادین که حتی غرش هم نمی‌کند آرام نیست و خیلی هم گرسنه است!   

ادامه مطلب ...

نَویگی‌تِر (The Navigator) 1924 از دریچه نقد (بررسی) دیوید رابینسون

یک بار دیگر «کشتی نوگی‌تر» فرصتی فراهم می‌آورد ، تا شاهد باشیم که استعداد های کیتن در عرصه های مختلف چه پیشرفت محسوسی کرده است. سکانس جنگ با آدمخواران حاوی برخی از تماشایی ترین پرش ها و سقوط های کیتن است. شوخیهای این فیلم آن چنان در هم فشرده و چنان در هم یافته است که گاه همپای آنها پیش آمدن یا یادآوری تداوم آنها مشکل می‌شود.(...)شخصیت رولو با منطق و یکپارچگی بسیار مستدلی پرورش می‌یابد. تحول او از یک لوس احمق. شروع فیلم ، به قهرمان با شعور پایان فیلم کاملا باورکردنی است. آن آرامش و در عین حال عزم به مبارزه با آدمخواران به هیچ وجه با خونسردی او در ابتدای فیلم که به خواستگاری دختر می‌رود  و عدم پذیرش بعدی او را به راحتی قبول می‌کند ناسازگار نیست.

«دیوید رابینسون»

 

ادامه مطلب ...

در مکانی خلوت (In a lonely place) 1950 /وقتی تو عاشقم بودی،چند هفته ای را زندگی کردم

نکته: برای دومین بار فیلم را تماشا کردم. قصد داشتم   هنگام دیدن فیلم یادداشت بردارم (تا این نوشته را اصلاح کنم) ؛ اما آنقدر غرق فیلم و فضایش شدم که پاک یادم رفت!  

علاوه بر نکاتی در مورد بازیگران و کارگردان ، چیز هایی که در ذهنم مانده بود را اضافه کردم. کافی نیست.  باید دوباره ببینم!

به نظرم این با اختلاف بهترین بازی بوگارت و بی‌شک یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینماست... 

ادامه مطلب ...

کوتاه درباره پیروزی تلخ (Bitter Victory) 1957

حتی فیلم هایی که جزو قوی ترین آثار نیکلاس ری نیستند،آدم را به ستایش و فکر وا می‌دارند. پیروزی تلخ نیز از مهم ترین آثار ری نیست،ولی انسانی و قابل تقدیر است. فیلم تفاوت ها و شباهت هایی با آثار شاخص ری دارد. (محسوس ترین تفاوت در داستان و فیلمنامه‌ و یاغی و عصیان‌گرِ ری است).داستان فیلم در جنگ جهانی دوم می گذرد و ریچارد برتون (جیم) و کرت یورگنس (دیوید) در نقش دو افسر ارتش بریتانیا ،که وظیفه دارند یک حمله کماندویی را در شمال آفریقا انجام دهند،هنر‌نمایی می کنند.روث رومن (جین) نقش معشوق سابق جیم و همسر دیوید را بازی می کند. این ماموریت جدالی‌ست بین جیم و دیوید ، برای تصاحب معشوق.(به نورپردازی پلانی که تصویرش را انتخاب کردم نگاه کنید...)

با وجود تفاوت هایی که با آثار شاخص ری دارد ، شخصیت اصلی در اینجا هم «قوانین را می‌شکند».  اما دو مرد داستان همیشه با هم و هم زمان راه می‌روند،نورپردازی یکسانی برای آنها در نظر گرفته شده است (غیر از تصویر بالا) و... تا اینکه دیوید به جیم می‌گوید : «تو قوانین رو شکستی». این یک‌ راست  به ما می‌گوید که در پیروزی تلخ شخصیتِ عصیانگر ری کیست. مانند اسم فیلم که تفسیری عالی‌ست بر خود فیلم و پایانش، دیالوگ ها هم در پیروزی تلخ تفسیر درستی از شخصیت ها ارائه می‌دهند : جیم کسی است که بر خلاف جریان آب شنا می‌کند و «قوانین را می‌شکند». دیوید بزدل و دروغگو و «یک یونیفرم خالی» ‌‌‌‌‌ست. البته دیوید هم قانون‌شکنی می‌کند : قانون شکنی در دوستی،مرام و معرفت! او فرقی با آن آدمک های تمرینی ندارد، (که در پایان  کارکردی عالی پیدا می‌کنند) او یک یونیفرم خالی‌ست... 

ادامه مطلب ...