سینه‌فیلیا

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی
سینه‌فیلیا

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی

وقتی افراد می‌گویند امروزه استفاده از سیاه و سفید غیر ممکن است اشتباه می‌کنند/اریک رومر


موافقم که امروزه امر عادی ساختن فیلمهای رنگی است و ممکن است فیلم برداری سیاه و سفید کمی قدیمی و منسوخ به نظر برسد. راستش در عین حال با این نظر موافق نیستم من فکر می‌کنم که انسان احساس بسیار قوی نسبت به سیاه و سفید دارد. این فقط در عکاسی وجود ندارد ، بلکه در طراحی‌ها و حکاکی ها نیز وجود دارد _ نقاشان نیز تصاویر را به صورت رنگی خلق می‌کردند ، اما به منظور خلق مضمونی خاص طراحی و حکاکی سیاه و سفید نیز کار می‌کردند. در نتیجه فکر می‌کنم که سیاه و سفید اکنون توسط عموم پذیرفته شده است ، و بنابراین معتقدم وقتی افراد می‌گویند امروزه استفاده از سیاه و سفید غیر ممکن است اشتباه می‌کنند.

اریک رومر،۱۹۷۱


کتاب «سینما به روایت ژان پیر مل‌و‌یل»


«فکر می کنم  در این مورد اتفاق نظر داریم،

اما اگر تصادفا با من اختلاف نظر دارید،مسلم

است که حق با من است! »

این مصاحبه به سبک کتاب هیچکاک و تروفو (سینما به روایت هیچکاک) انجام شده است و به اندازه همان کتاب خواندنی و جذاب است. در این کتاب ، روی نوگی یرا در مورد تک تک فیلم های ملویل با او مصاحبه کرده است (غیر از یک پلیس ، به علت فوت ملویل. البته یادداشتی از فیلیپ لابرو در مورد این فیلم گنجانده شده). به نظرم حتی اگر فیلم های ملویل را ندیده باشید ، از خواندن این کتاب لذت می‌برید!


بخش هایی از کتاب:   

ادامه مطلب ...

گربه (Le Chat) 1971 / فروپاشی


این را باید آخر از همه بگویم ولی همین اول می گویم! فیلم می توانست بهتر تمام شود. نه اینکه چه می بینیم، بیشتر اینکه چگونه می بینیم. به جای اینکه فیلم ما را به موقعیت دیگری ببرد و پرستاری دیالوگی بگوید و کارگردان از ما انتظار پوزخند داشته باشد ، می توانست پس از نشان دادن رخداد پایان فیلم ، آن میزانسن جذاب، دوربین را به عقب ببرد و تصویری از ساختمان هایی که تخریب می شوند نشان دهد. همان هایی که در طول فیلم می بینیم. تصاویری که نشانه ای هستند برای فروپاشی و آنها را می توان تعمیم داد به رابطه این زوح که به پایان رسیده است.   

گربه را فیلمی متوسط می دانم. کاری ندارم که راحر ابرت به این فیلم  سه و نیم ستاره داده است! و ژان گابن این فیلم را بهترین فیلمش، پس از جنگ،می نامد!

ادامه مطلب ...

وقت بازی/زنگ تفریح (Playtime) از دریچه نقد جاناتان رامنی ( و گراهام کرنس و ریتل کالج)


هنوز تماشای زنگ تفریح به اندازه کافی پاداش به همراه دارد و وقتی از سینما بیرون می آیید نه تنها لبخند بر لب دارید بلکه شهر دور و برتان را به چشم دیگری می بینید.¹

(جاناتان رامنی)


آنها به هتل به رستوران به تئاتر برده می شوند آن چنان که گروه های گردشگران دیگر نیز کم و بیش همین مسیر ها را طی می کنند.یکی از مهم ترین توقفگاه های آنها در شهر بازدید از نمایشگاه خرید و فروش است که وسایل خانگی عجیب و غریب در آنجا نمایش داده می شود. آنها از دیدم وسایلی مانند جارو برقی چراغدار ، درهای داخلی که بی صدا باز و بسته می شوند و سطل هایی که به شکل ستون های یونان باستان اند حیرت زده می شوند. همان گونه که دبور اشاره می کند آنها در جهانی که خود را به مانند جهان عظیم نمایش ها عرضه می کنند ، زندگی می کنند . آنها نمونه های کاملی از مصرف گرایان جامعه نمایش هستند.²

(گراهام کرنس ، ریتل کالج) 

ادامه مطلب ...