(این نوشته در شماره 613 ماهنامه فیلم چاپ شده است)
۱.
کائوریسماکی گفته بود که «سوی دیگر امید» اخرین فیلمش خواهد بود. اما مانند سوی دیگر امید ، شش سال بعد و در جشنواره کن فیلم دیگری از او اکران شد : برگ های افتاده (یا برگریزان) . فیلمی که تفاوتی با آثار دیگر آکی و شباهتی با فیلم های امروز جهان ندارد. کائوریسماکی مانند آثار قبلیاش ، با وجود دلبستگی و توجه به گذشته ، از فلاکت های فعلی و نگرانی های آینده نمیگذرد : علاوه بر التفات و مهرورزی همیشگی نسبت به طبقه کارگر ، خبر جنگ روسیه و اوکراین را بار ها از رادیو میشنویم. او نمیخواهد از تیرگی زمانهای که در آن زندگی میکند فرار کند. حتی خارج از خود فیلم ، فروش برگریزان را به اسرائیل و ترکیه ممنوع اعلام کرد .
ادامه مطلب ...این نوشته در شماره ۶۱۲ ماهنامه فیلم چاپ شده است
ادامه مطلب ...کارگردان قصه را آرام آرام پیش میبرد ؛ به گونهای که تماشاگر فیلم خودش داستان را بفهمد و لقمه آماده را در دهانش نمیگذارد. این البته شاید در زمان ساخت فیلم بیشتر نمود پیدا کند (۱۹۵۶) تا قرن بیست و یکم که فیلم های علمی-تخیلی به وفور یافت میشوند و تماشاگران کمابیش با قواعد و چم و خم این ژانر آشنا هستند . الان ما میتوانیم وقایع داستان را راحت تر حدس بزنیم و پیش بینی کنیم. در دهه پنجاه ، فیلم های علمی-تخیلی به مسئله جنگ سرد و کمونیسم اشاره میکردند. در مرگبار مرا ببوس (1955) آن ماده مرگبار همان بمب اتم است و در آنها! (1954) مورچه های متحد و غول پیکر همان کمونیستها هستند. در اینجا اما دان سیگل هم به کمونیسم اشاره میکند و هم به ایدئولوژی آمریکا در رابطه با جنگ سرد که مردم کورکورانه از آن اطاعت میکنند. او با یک تیر دو نشان میزند.
ادامه مطلب ...