کارگردان قصه را آرام آرام پیش میبرد ؛ به گونهای که تماشاگر فیلم خودش داستان را بفهمد و لقمه آماده را در دهانش نمیگذارد. این البته شاید در زمان ساخت فیلم بیشتر نمود پیدا کند (۱۹۵۶) تا قرن بیست و یکم که فیلم های علمی-تخیلی به وفور یافت میشوند و تماشاگران کمابیش با قواعد و چم و خم این ژانر آشنا هستند . الان ما میتوانیم وقایع داستان را راحت تر حدس بزنیم و پیش بینی کنیم. در دهه پنجاه ، فیلم های علمی-تخیلی به مسئله جنگ سرد و کمونیسم اشاره میکردند. در مرگبار مرا ببوس (1955) آن ماده مرگبار همان بمب اتم است و در آنها! (1954) مورچه های متحد و غول پیکر همان کمونیستها هستند. در اینجا اما دان سیگل هم به کمونیسم اشاره میکند و هم به ایدئولوژی آمریکا در رابطه با جنگ سرد که مردم کورکورانه از آن اطاعت میکنند. او با یک تیر دو نشان میزند.
ادامه مطلب ...(این نوشته در شماره ۶۰۵ ماهنامه فیلم چاپ شده است)
این مستند پرهزینه ترین فیلم صامت اسکندیناوی است . اثری که خلاقیت در آن موج میزند. تقریبا صد سال پیش بنیامین کریستنسن ، که خواننده اپرا بود و کارگردان و بازیگر شده بود ، تصمیم گرفت فیلمی بسازد که از سایر آثار زمان خودش متفاوت باشد. او با اندوختهای بزرگ از کتاب ها درباره جادوگران و ساحره ها ، فیلمی نیمهمستند ساخت که پس از صد سال هنوز هم دیدنی و تفکر برانگیز است. خلاقیت کریستنسن در کل فیلم تبلور یافته.
کریستنسن در این فیلم مستند از ترسناک جلوه دادن اتفاقات امتناع میکند و ترجیح میدهد با زبانی طنز این جادوگران خیالی ، تفتیش عقاید در قرون وسطی و .. را به قرن بیستم ارجاع دهد. او میگوید که ما پیرزنان و همچنین بیماران روانی را نمیسوزانیم ،اما هنوز هم با آنها خوب برخورد نمیکنیم.
ادامه مطلب ...