«آتالانت»،نام شاعرانهی زنی از اسطورههای یونان،کشتی باری قراضهای است که از رودخانهای میگذرد،از کنار مزرعهها،روستاها،و ماهیگیرها. ساکنان« آتالانت» خل و چل هستند: گربه ها،تازه عروسی افسرده که در آرزوی زندگی شهری است،تازه دامادی عاشق,مغرور و خیلی احمق. نوجوانی که از کودکی اش خیری ندیده و «پر ژول» با خالکوبی های اش، آن دست رفیق مرده اش در الکل ، عروسک رهبر ارکستش ، باد بزن گنده اش،عکس های ناجورش ، و گرامافونش.
(بابک احمدی،ماهنامه فیلم شماره 400)
این را باید آخر از همه بگویم ولی همین اول می گویم! فیلم می توانست بهتر تمام شود. نه اینکه چه می بینیم، بیشتر اینکه چگونه می بینیم. به جای اینکه فیلم ما را به موقعیت دیگری ببرد و پرستاری دیالوگی بگوید و کارگردان از ما انتظار پوزخند داشته باشد ، می توانست پس از نشان دادن رخداد پایان فیلم ، آن میزانسن جذاب، دوربین را به عقب ببرد و تصویری از ساختمان هایی که تخریب می شوند نشان دهد. همان هایی که در طول فیلم می بینیم. تصاویری که نشانه ای هستند برای فروپاشی و آنها را می توان تعمیم داد به رابطه این زوح که به پایان رسیده است.
گربه را فیلمی متوسط می دانم. کاری ندارم که راحر ابرت به این فیلم سه و نیم ستاره داده است! و ژان گابن این فیلم را بهترین فیلمش، پس از جنگ،می نامد!
ادامه مطلب ...هنوز تماشای زنگ تفریح به اندازه کافی پاداش به همراه دارد و وقتی از سینما بیرون می آیید نه تنها لبخند بر لب دارید بلکه شهر دور و برتان را به چشم دیگری می بینید.¹
(جاناتان رامنی)
آنها به هتل به رستوران به تئاتر برده می شوند آن چنان که گروه های گردشگران دیگر نیز کم و بیش همین مسیر ها را طی می کنند.یکی از مهم ترین توقفگاه های آنها در شهر بازدید از نمایشگاه خرید و فروش است که وسایل خانگی عجیب و غریب در آنجا نمایش داده می شود. آنها از دیدم وسایلی مانند جارو برقی چراغدار ، درهای داخلی که بی صدا باز و بسته می شوند و سطل هایی که به شکل ستون های یونان باستان اند حیرت زده می شوند. همان گونه که دبور اشاره می کند آنها در جهانی که خود را به مانند جهان عظیم نمایش ها عرضه می کنند ، زندگی می کنند . آنها نمونه های کاملی از مصرف گرایان جامعه نمایش هستند.²
(گراهام کرنس ، ریتل کالج)
ادامه مطلب ...
جیب بر فیلم ساده تری ست. بیست دقیقه از ناگهان بالتازار کوتاه تر و دیدنش آسان تر است!
برسون روایتی متفاوت از یک جیب بر، یک خلافکار ارائه می دهد. تمرین هایی که شخصیت اصلی می کند واقعا جذاب و دوست داشتنی هستند. کلا این فرایندی که برای مهارت بیشتر طی می کند...
جیب بر فیلم جذابی است. اینکه در آخر، شخصیت اصلی به رستگاری می رسد یا نه را نمی دانم! حتما نباید مثل رستگاری در شاوشنگ باشد! شاید از پشت میله های زندان هم بشود به رستگاری رسید! جیب بر که این را می گوید!