سینه‌فیلیا

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی
سینه‌فیلیا

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی

جادوگری / ساحره (Häxan) 1922 / نادانی یا بیماری؟!


(این نوشته در شماره ۶۰۵ ماهنامه فیلم چاپ شده است)

این مستند پرهزینه ترین فیلم صامت اسکندیناوی است . اثری که خلاقیت در آن موج می‌زند. تقریبا صد سال پیش بنیامین کریستنسن ، که خواننده اپرا بود و کارگردان و بازیگر شده بود ، تصمیم گرفت فیلمی بسازد که از سایر آثار زمان خودش متفاوت باشد. او با اندوخته‌ای بزرگ از کتاب ها درباره جادوگران و ساحره ها ، فیلمی نیمه‌مستند ساخت که پس از صد سال هنوز هم دیدنی و تفکر برانگیز است. خلاقیت کریستنسن در کل فیلم تبلور یافته. 

کریستنسن در این فیلم مستند از ترسناک جلوه دادن اتفاقات امتناع می‌کند و ترجیح می‌دهد با زبانی طنز این جادوگران خیالی ، تفتیش عقاید در قرون وسطی و .. را به قرن بیستم ارجاع دهد. او می‌گوید که ما پیرزنان و همچنین بیماران روانی را نمی‌سوزانیم ،اما هنوز هم با آنها خوب برخورد نمی‌کنیم.  

 

کریستنسن در نقش شیطان


این فیلم از نظر محتوایی تفسیر های متفاوتی داشت. منتقدان به حمایت از زنان و فقرا اشاره کردند. تمام کسانی که در فیلم توسط مقامات کلیسا شکنجه می‌شوند زن هستند. و البته بیشترشان پیرزنان فقیر. که این کاملا واضح است که هم از زنان حمایت می‌کند و هم از فقرا. هم زن ستیزی را مورد مطالعه قرار می‌دهد و هم اختلاف طبقاتی.(حتی در آخر هم ، زنان قرن بیستمی را می‌بینیم که به اختلالات روانی دچار هستند.)منتقدان همچنین ارتباط لذت جنسی و هیستری را از فیلم استنباط کردند که به فروید مربوط است.


این یک مستند است. در این شکی نیست. دو بار راوی با زبان طنز خود چیزهایی می‌گوید که انگار دیوار چهارم را می‌شکنند! یک بار می‌گوید «پیرزنی که نقش زن بافنده را بازی می‌کرد به من گفت شیطان را دیده!» و یک بار هم می‌گوید «یکی از بازیگران زن از من خواست تا این دستگاه شکنجه را روی شست او امتحان کنم. و نمی‌توانم بگویم چه اعترافاتی از او گرفتم!» پس هکسان یک مستند است و نمی‌خواهد این را پنهان کند. و این گفته‌‌ی برخی از منتقدان که کار کریستنسن ، این خودانتقادی را با  گدار و کیارستمی مقایسه می‌کردند  اشتباه است. چرا که این یک فیلم داستانی نیست. اما این مستندِ نمایشی در روایت و کارگردانی به طرز شگفت انگیزی جذاب است ، به صورتی که از استاندارد های یک فیلم مستند ، در روایت و صحنه پردازی و... آن هم در ۱۹۲۲ فراتر می رود. 

او فیلم را به هفت بخش تقسیم کرد : بخش اول  مانند یک پایان نامه دانشگاهی و یک کار تحقیقی است. بخش دوم به صورت مستقیم به خرافه‌پرستی و سحر و جادو در قرون وسطی می‌پردازد. در بخش نخست،در مورد اعتقادات گذشته در رابطه با موجودات خیالی و سحر و جادو ما مدل ها ، تصاویر ، نقاشی ها و حتی استاپ موشن می‌بینیم  (در همان میان نویس اول اشاره‌ای به ایران می‌شود. اینکه در گذشته مردم دلیل بیماری ها را موجوداتی ترسناک می‌دانستند. نمی‌توانیم کتمان کنیم که خرافات حتی الان در ایران وجود ندارد!). همچنین برای نشان دادن منظومه شمسی مورد نظر قرون وسطی از فناکیستوسکوپ استفاده شده ، که یکی از اولین وسایل تصاویر متحرک بود. تنوع عجیبی دارد این فیلم!

شیطان پرستی،خرافه،سحر و جادو!


در این دو بخش خرافات مردم به شکل های مختلفی نشان داده می‌شود. مانند زنی که نزد یک جادوگر می‌رود و از او می‌خواهد دارویی به او بدهد که همسرش او را عاشقانه دوست داشته باشد. زن تجسم می‌کند که با خوردن دارو چه اتفاقی برای همسرش که فقط با ولع غذا می‌خورد می‌افتد. و بعد دو مرد جوان را می‌بینیم که می‌خواهند یک جسد را به شکلی مخفیانه کالبد شکافی کنند که با خشم مردم روبه‌رو می‌شوند (اتفاقی که برای این سینا هم رخ داد). مردم آن دو را جادوگر و شاید هم پیمان با شیطان معرفی می‌کنند! 

بخش های سوم تا پنجم به برخورد مقامات قرون وسطی با (به نظر آنها) جادوگران مشکوک اشاره می‌کند. چند داستانک جالب در این بخش ها وجود دارند: پیرزنی بافنده ، که چون پیرزن است او را جادوگر می‌پندارند و سعی می‌کنند هر جور شده از او اعتراف بگیرند. پیرزن هم با تخیل خودش می‌گوید که «بله من جادوگر هستم، و من و فلانی و فلانی به دیدار شیطان رفتیم و پشت او را بوسیدیم و ...!!». این بخش نشان می‌دهد که مقامات کلیسا این کار ها را به وسیله دین انجام می‌دهند ، یک جورایی خودشان را فرستاده شده از طرف خداوند می‌نامند ، اما خودشان از شیاطین و جادوگران بدتر هستند! البته نمی‌توانیم کتمان کنیم که رفتار آنها منشا روانی داشته ، و با سادیسم و سادومازوخیسم همراه بوده!

دختری در حال اغوا کردن یک راهب


در داستانی دیگر زنی سعی می‌کند پسری را اغوا کند و پس از اینکه پسر به کلیسا می‌رود و می‌گوید که گمراه شده ، او را شلاق می‌زنند. خود پسر  می‌گوید «بیشتر بزن!» این کار به فتیش جنسی شبیه است و به همان سادیسم و سادومازوخیسم مربوط می‌شود! و این را هم فراموش نکنید که کارگردان از اینکه اینها را به هم ربط دهد هیچ ابایی ندارد!

حتی در ادامه دستگاه های شکنجه با جزییات بررسی می‌شوند که به نظرم ترسناک ترین بخش این فیلم است! حتی اگر کارگردان با ما شوخی کند!

فریب شیطان؟!


بخش های ششم و هفتم هم آگاهی بیشتر انسان در قرن بیستم و اثبات اینکه این خرافه پرستی ها و جادوگر پنداری ها منشا روانی داشته اند را نشان می‌دهد. اتفاقاتی که در قرون وسطی رخ داد را به جنون آتش افروزی ، خواب نمایی ، جنون سرقت و ... که همه اختلال هایی روانشانختی هستند ربط می‌دهد.

در بخش های سوم  تا هفتم ، به خصوص دو بخش آخر ، چون حالت روایی بیشتری می‌گیرند ، کارگردان به خوبی از دیزالو و دیگر خلاقیت های سینمایی استفاده می‌کند. در همان بخش آخر دیزالو ها -حتی بیشتر از میان نویس ها - باعث می‌شوند ما بهتر و بیشتر درک کنیم که اتفاقاتی که در قرون وسطی رخ می‌داد منشا روانی داشتند. اینکه اعتقاد به سحر و جادو و خرافه پرستی همگی به اختلالات روانی مربوط می‌شدند. کارگردان با تصاویر این را به ما اثبات می‌کند و این تحسین برانگیز است.

جنون سرقت در قرن بیستم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد