سینه‌فیلیا

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی
سینه‌فیلیا

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی

چیزی از آلیس (Neco z Alenky | Alice) 1988 / رویای واقعی


(این نوشته در شماره ۶۰۶ ماهنامه فیلم چاپ شده است.)

نگاهی به اقتباس های مهم از آلیس... : اولین اقتباس از آلیس... در سال ۱۹۰۳ ساخته شد. فیلمی هشت دقیقه‌ای به کارگردانی سیسیل هپورث و پرسی استو که در آن برزگ شدن آلیس با حرکت (یک دالی) روبه‌جلو دوربین نشان داده می‌شود! سپس در ۱۹۱۰ ادوین اس پورتر ، که از تاثیر گذار ترین کارگردانان دوران خودش بود ، به سراغ این رمان رفت اما اقتباس او تفاوت چندانی با اثر قبلی نداشت.در ۱۹۱۵ دبیلو یانگ اولین فیلم بلند از آلیس را ساخت. فیلم  پنجاه و نه دقیقه‌ای او ترکیبی است از دو رمان کارول : ماجرا های آلیس در سرزمین عجایب و آن سوی آینه (کاری که تیم برتون در قرن بعدی تکرارش کرد) . والت دیزنی هم به سراغ آلیس رفت. در دهه بیست او مجموعه‌ای کمدی ساخت که  کمترین شباهت  را به رمان کارول داشت‌. آلیسِ دیزنی با گربه‌ای به نام جولیوس همراه می‌شد و ماجراهایی برایش پیش می‌آمد. در ۱۹۳۱ استودیو مترو پولیتن فیلمی کم هزینه و پنجاه و هشت دقیقه ای ساخت که از هر نظر تجربه ای ناموفق بود.  این اولین اقتباس ناطق از آلیس بود. در سال ۱۹۳۳ ، شش سال قبل از ساخته شدن جادوگر شهر اُز توسط mgm ، پارامونت فیلمنامه جوزف ال. منکیه‌ویچ از رمان کارول را به نورمن زد مک لاود داد تا فیلمی بسازد با بازی کری گرانت و گری کوپر. البته که  کوپر و  گرانت در اینجا در نقش مردانی جذاب و قدرتمند ظاهر نمی‌شوند و با پوشیدن لباس های مخصوص ، نقش موجودات عجیب و غریب داستان کارول را بازی می‌کنند. در ۱۹۴۹ دالاس بوئر در فرانسه اولین استاپ موشن از آلیس را ساخت که با لایو اکشن ترکیب شده بود.در ۱۹۵۱ والت دیزنی یک انیمیشن درست و حسابی بیرون داد ، که شاید تا زمان خودش بهترین اقتباس از این رمان بود. در ادامه اقتباس های آلیس ، در سینما و تلویزیون به لهستان ، استرالیا و حتی شوروی هم رسید.تا اینکه در سال 1988 یان شوانکمایر برای اولین فیلمش به سراغ رمان کارول رفت تا متفاوت ترین اقتباس از این رمان را بسازد : 

ادامه مطلب ...

شماره ۶۰۶ ماهنامه فیلم


« با احترام، این شماره تقدیم می‌شود به روح داریوش مهرجویی »

در این شماره ، نوشته‌ای از من در مورد آلیس ، اقتباس متفاوت یان شوانکمایر از رمان لوئیس کارول چاپ شده است.

جادوگری / ساحره (Häxan) 1922 / نادانی یا بیماری؟!


(این نوشته در شماره ۶۰۵ ماهنامه فیلم چاپ شده است)

این مستند پرهزینه ترین فیلم صامت اسکندیناوی است . اثری که خلاقیت در آن موج می‌زند. تقریبا صد سال پیش بنیامین کریستنسن ، که خواننده اپرا بود و کارگردان و بازیگر شده بود ، تصمیم گرفت فیلمی بسازد که از سایر آثار زمان خودش متفاوت باشد. او با اندوخته‌ای بزرگ از کتاب ها درباره جادوگران و ساحره ها ، فیلمی نیمه‌مستند ساخت که پس از صد سال هنوز هم دیدنی و تفکر برانگیز است. خلاقیت کریستنسن در کل فیلم تبلور یافته. 

کریستنسن در این فیلم مستند از ترسناک جلوه دادن اتفاقات امتناع می‌کند و ترجیح می‌دهد با زبانی طنز این جادوگران خیالی ، تفتیش عقاید در قرون وسطی و .. را به قرن بیستم ارجاع دهد. او می‌گوید که ما پیرزنان و همچنین بیماران روانی را نمی‌سوزانیم ،اما هنوز هم با آنها خوب برخورد نمی‌کنیم.  

ادامه مطلب ...

او که سیلی می‌خورد (He Who Gets Slapped) 1924 / آخرین خنده


(این نوشته در شماره ۶۰۴ ماهنامه فیلم منتشر شده است)

این نخستین فیلمی نیست که مترو گلدن مایر اکران کرد. حتی «طمع» (۱۹۲۴) ، شاهکار اریک فون اشتروهایمِ کبیر که توسط سرپرست تولید استودیو (ایروینگ تالبرگ) سلاخی شد زودتر از «او که سیلی می‌خورد» به نمایش در آمد. البته که «او که...» نخستین تولید ام‌جی‌ام است. همچنین شیر مشهور ام‌جی‌ام (همان آرم تجاری‌اش) برای اولین بار در این فیلم رونمایی شد . جالب اینکه یک شیر هم در خودِ فیلم حضور دارد که برخلاف شیر نمادین که حتی غرش هم نمی‌کند آرام نیست و خیلی هم گرسنه است!   

ادامه مطلب ...

مهمیز برهنه (The Naked Spur) ۱۹۵۳ از دریچه نقد بازن.


(این نوشته در شماره ۶۰۲ ماهنامه فیلم منتشر شده است.)

آنتونی مان را می توان از کلاسیک ترین کارگردانان رمان گرای نوپا قلمداد کرد که زیبا ترین و واقعی ترین وسترن سال‌های اخیر را به او مدیونیم.مولف مهمیز برهنه احتمالا تنها کارگردان آمریکایی پس از جنگ است که ظاهرا در حیطه ای تخصص یافته که دیگران فقط گه گاه به دست اندازی هایی در آن پرداخته اند . در هر حال، تک تک فیلم های آنتونی مان نگرش بسیار صریحی درقبال وسترن نشان می دهند، صداقتی طبیعی که به درون مضامین وسترن نفوذ می یابد و شخصیت‌های جذاب را جان می بخشد و موقعیت های مسحور کننده می آفریند. هر کس بخواهد بداند وسترن واقعی چیست و ویژگی های لازم برای کارگردانش کدام است باید فیلم های آستانه شیطان (۱۹۵۰) با شرکت رابرت تیلور، خم رودخانه (۱۹۵۲) و سرزمین دوردست (۱۹۵۴) با شرکت جیمز استوارت را دیده باشد. و حتی اگر از این سه فیلم  بی اطلاع باشد حتما باید بهترین همه فیلم های وسترن یعنی مهمیز برهنه را بشناسد. امیدواریم سینما اسکوپ استعداد طبیعی آنتونی مان را برای کارگردانی و استفاده بخردانه از جنبه های شاعرانه و مهمتر از همه، اطمینان لغزش ناپذیرش را در همجوار سازی انسان و طبیعت زایل نسازد ، یعنی همان حس کردن فضای باز و گسترده که ظاهرا در فیلم های او روح و جوهر وسترن است و در نتیجه آن توانسته راز بزرگ گمشده دوران تری انگل را دوباره فراچنگ آورد-ولی در سطح قهرمان رمان و نه قهرمان اسطوره. 

(آندره بازن /سینما چیست؟) 

ادامه مطلب ...