سینه‌فیلیا

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی
سینه‌فیلیا

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی

زمین (الأرض | The Land) 1969 / موافق ثابت‌قدم*

اینکه فیلمی بتواند هم سرگرم کننده و‌ دیدنی باشد ، هم به گرایشات خاص و حساس جنسی اشاره کند ( آن هم در کشوری مسلمان) ، هم با طنز گزنده خود به مردم و فئودالیسم طعنه بزند و هم در زیر لایه ها انتقادی تند بر سیاست های وقت داشته باشد (حتی جنگ شش روز با اسرائیل) یک شاهکار نیست؟!  

 

بدون شک می‌توان این شاهکار یوسف شاهین را ، (مانند شاهکار دیگرش یعنی باب الحدید) با آثار بزرگ تاریخ مقایسه کرد. درست است که شاهین کمتر از کارگردانان مشهور تاریخ دیده شده ، اما اثرش چیزی کمتر از آثار بزرگان  ندارد . یوسف شاهین بدون هیچ ترس و واهمه‌ای ، سیاسی ترین فیلم ها را می‌ساخت و مسائل و مشکلات مهم جامعه را به تصویر می‌کشید. اما این تنها هدف و خاصیت کار های شاهین نبود . فیلم های او از خلاقیت و ارزش های سینمایی والایی برخوردار هستند. تماشای آثار او بسیار لذت بخش و البته دردناک است!

دسترنج ابو سویلم

یوسف شاهین الارض را با فضای آرام روستا شروع می‌کند. پیرمردی را می‌بینیم که به دسترنج خودش (محصول کشاورزی) نگاه می‌کند و راضی و شاکر به نظر می‌رسد. شاهین پیش از اینکه برود سر اصل مطلب ، به دختر این پیرمرد توجه می‌کند. دختری که تمام مردان روستا  (چه مردان با سواد یا زمین داری مانند عبد‌الهادی و محمد افندی و چه مردان فقیر روستا) و حتی بچه ها به او علاقه دارند. ما متوجه می‌شویم که این دختر ، مانند دیگر روستاییان، دوست دارد به شهر برود. او آنقدر علاقه دارد به قاهره برود که حتی حاضر می‌شود شبانه به سراغ پسرکی که در قاهره درس می‌خواند و نصف او سن دارد برود و حتی با او معاشقه کند!

پس از نشان دادن علاقه مردم به شهر ، یوسف شاهین نشان می‌دهد که شهر آنطور که مردم فکر می‌کنند نیست. پس از اینکه کشاورزان متوجه می‌شوند که فقط پنج روز برای آبیاری فرصت دارند و می‌خواهند شکایت خودشان را به مقام های ذیربط اعلام کنند، محمد ، که فردی با سواد محسوب می‌شود، با نوشتن نامه و گرفتن امضا از زمین داران به شهر می‌رود و  سعی می‌کند مسئله را حل کند. در آنجا ما می‌بینیم که شهر پر است از آشوب و اعتراض.  اعتراض مردم به بریتانیا که سال هاست مصر را استعمار کرده جایی برای اعتراض او و روستاییان دیگر باقی نمی‌گذارد. محمد و اعتراضش  در میان آنها گم می‌شود.  نطام استبدادی و استعماری هم سعی می‌کند تا آنجا که می‌تواند دست روستاییان را کوتاه کند. 

گم شدن در میان اعتراض مردم ، محمد را سمت راست تصویر می‌بینید (مرد عینکی).

استبداد بیداد می‌کند. برای کشاورزان ، از یک طرف فرماندار محلی و از سوی دیگر مقام بالاتر فاسد حکمرانی می‌کنند. بورژوایی که همانجا ، روی میز برای روستاییان خط و نشان می‌کشد و به محمد نشان می‌دهد که قرار است زمین های کشاورزی شان و روستا برای ساخت و ساز شهری نابود شود. بعد ها شاهین نشان می‌دهد که این مرد و امثال او دنبال خوش‌گذرانی خودشان هستند : هنگامی که دارد در مورد زمین با نماینده روستاییان صحبت می‌کند،  او را در حال گلف بازی کردن و اسب سواری می‌بینیم. درنتیجه آگاهی نسبت به بلایی که بر سرشان خواهد آمد ، محمد متوجه تهدیدی جدی شده و رویای شهر هم برایش به یک کابوس تبدیل می‌شود. او از تمام  زمین‌داران امضا گرفته ، اما گول خورده چون این امضا ها فقط به سود سرمایه داران است !

افرادی مانند ابو سویلم و عبد الهادی بر اعتقادشان پا برجا می‌مانند و از حق خودشان بر آب و زمین مقدس نمی‌گذرند. آنها نمی‌خواهند زیر بار زور بروند. اما افرادی هم هستند که زیر حرفشان می‌زنند : دوست قدیمی ابو سویلم ، شیخ حسونه که سال هاست در قاهره زندگی می‌کند،  از فداکاری های گذشته می‌گوید و پیمان پایبندی به مقاومت می‌بندد. اما در پایان وقتی کار بیخ پیدا می‌کند ، به قاهره باز می‌گردد و برای زمین های ابا و اجدادی هیچ ارزشی قائل نمی‌شود. او اسیر شهر و ایدئولوژی هایش شده و عقاید ارزشمند گذشته را فراموش می‌کند.

ابو سویلم  با دستانش چوب و ساقه و ریشه پنبه ها را می‌گیرد تا زمین خونین شود

 یوسف شاهین فرهنگ روستایی و شیوه زندگی مردم را بسیار خوب و کامل به تصویر می‌کشد. شخصیت هایی که ساخته را به خوبی درک می‌کنیم و حتی با آنها هم‌ذات‌پنداری می‌کنیم‌. هر کدام از شخصیت ها به قشر خاصی از روستاییان تعلق دارند و به گونه ای که توی ذوق نمی‌زند به نماینده آن قشر تبدیل می‌شوند. درواقع یوسف شاهین فاصله ها و تقسیم بندی های اجتماعی را به خوبی نشان می‌دهد. به نظرم فیلم درباره  همین تقسیم بندی ها و این فاصله ها هم هست. درباره فاصله سرمایه‌دار و کشاورزان ، فاصله کسانی که زمین دارند و کسانی که زمین ندارند ، فاصله زنان و مردان ... مثلا فرماندار محلی برای بر هم زدن اتحاد نسبی و ایجاد ترس و واهمه زمین داران ، یک دختر دم بخت که نه خانه دارد و نه زمین را - به وسیله یکی از روستاییان - می‌کشد! حتی کسی که مسجد را اداره می‌کند ، به خاطر بی خانمان بودن دختر از دفن او در مسجد سر باز می‌زند! با وجود این تهدید ظالمانه از سوی حاکمان، در ادامه روستاییان «موافق ثابت قدم» می‌مانند ، و حتی ریل های حکومت را به آب می‌اندازند. آنها نمی‌خواهند روستایشان به زور به نابود شود و از حقشان نمی‌گذرند. با موسیقی زیبای علی اسماعیل ، و شعری که خوانده می‌شود ، می‌گویند : «اگر آب را بر ما ببندید ما با خون زمین را آبیاری می کنیم». و شاهین خونین شدن زمین را نشان می‌دهد : وقتی ابوسویلم بی توجه به اشغال حکومت ، محصولش را با همراهی مردم برداشت می‌کند ، اما ماموران  با طناب و اسب او را روی زمین می‌کشند. ابو سویلم  با دستانش چوب و ساقه و ریشه پنبه ها را می‌گیرد و زمین خونین می‌شود.


*از فرخی یزدی ( دیوان اشعار ، غزل ۳۳)


نظرات 1 + ارسال نظر
سید محسن دوشنبه 25 دی 1402 ساعت 17:52

هر کاری نیاز به انرژی و توان، دارد—توان خودرا، برای کمک بدیگران،در کنترل داشته باشید

در این فیلم شخصیت اصلی تمام انرژی خودش رو به کار می‌گیره (در تصویر آخر مشخصه!) ، اما به نتیجه‌ای که باید و شاید نمی‌رسه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد