سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی

خیلی کوتاه درباره ایستگاه قاهره (باب الحدید) 1958

پیش از حقوق کارگران و سرکوب جنسی در مصر ،  احوال روانشناختی شخصیت ها ، مخصوصا قناوی برایم جالب است. که در پایان میخکوب کننده فیلم هم همین بعد روانشناختی اهمیت دارد.

گرمای سرسام آور اتمسفر فیلم ترکیب می شود با احوال شخصیت ها. عصبانیت  و خشونت،سرکوب و نیاز های جنسی و....

خلاقیت یوسف شاهین در کل فیلم متبلور شده. صحنه ای که قناوی، روی عکس یک زن زیبا سطل نوشابه می کشد، تا آن مدل به زنی که دوست دارد با او ازدواج کند شبیه شود ... و نگاه او به زنان، با آن نما های سوبژکتیو. یا صحنه های طنز فیلم مثل صحنه ای که نوشابه فروش مرد خوشحال می شود که ابو سریع (فرید شوقی) از رقصیدن هنومه (هند رستم) خوشحال نیست و او را به جای دیگری می برد. بالاخره آن مرد هم می خواست کاسبی کند! و دقیقا بعد از این لحظه رابطه که قناوی که از پشت در صدایش را می شنود و با خلاقیتی ماهرانه با ریتم قطار ترکیب می شود.

 این خلاقیت و نبوغ را در خود فیلم ، خیلی آشکار تر هم می بینیم: بازی فوق العاده یوسف شاهین در نقش قناوی!


خیلی کوتاه درباره جیب بر(Pickpocket)

 


 به نظرم برای کسانی که از برسون خوششان نمی آید، جیب بر گزینه خوبی است! حداقل برای من جیب بر فیلمی دوست داشتنی ، زیبا و واقعا فرانسوی ست! می توانم بگویم در ناگهان بالتازار ، نمی فهمیدم برسون چه می گوید. گویی به نجوا هایی کد گذاری شده  گوش می دادم! از آن فیلم هاست که باید چند بار ببینی. ولی برای همان بار اول از خود بالتازار (الاغ) خوشم آمد. از نگاه های معنا دارش و پایان زیبای فیلم. 

جیب بر فیلم ساده تری ست. بیست دقیقه از ناگهان بالتازار کوتاه تر و دیدنش آسان تر است! 

برسون روایتی متفاوت از یک جیب بر، یک خلافکار ارائه می دهد. تمرین هایی که شخصیت اصلی می کند واقعا جذاب و دوست داشتنی هستند‌. کلا این  فرایندی که برای مهارت بیشتر طی می کند...

جیب بر فیلم جذابی است.  اینکه در آخر، شخصیت اصلی به رستگاری می رسد یا نه را نمی دانم! حتما نباید مثل رستگاری در شاوشنگ باشد! شاید از پشت میله های زندان هم بشود به رستگاری رسید!  جیب بر که این را می گوید!

تا تاریکی صبر کن (Wait Until Dark) 1967 / چشم بصیرت


چرا بهترین زن نابینا دنیا؟ (که در فیلم به آن اشاره می شود) فکر می کنم  زنی بینا از عهده ی چنین کاری بر نمی آید. بالاخره اینجا سینماست و اگر شاهد چنین چیز هایی نباشیم باید تعجب کنیم. 

 

ادامه مطلب ...

روشنایی هایی در شفق ( Lights in the Dusk | Laitakaupungin valot) 2006 : تنهایی مضحک


در این فیلم که به نظرم بعد از دخترک کارخانه کبریت سازی مینیمال ترین فیلم آکی است،یک مثلث عشقی عجیب و غریب را در بخشی تجاری از هلسینکی می‌بینیم. یکی از مراکز سرمایه‌داران و کارگران بازنده کائوریسماکی یعنی روهالا.نام فیلم کنایه ای به شرایط این ناحیه است و ترجمه دقیق ترش "نور در حومه شهر". بیشتر کنایه ای به تغییر و انتقال روهالا از کناره ها به مرکز شهر است .  
ادامه مطلب ...