در «تقسیم کالیفرنیا»، دو قمارباز-دوست-قهرمان پیروز میشوند تا متوجه شوند که برد قمار نمیتواند شروع به پوشش ضررهای زندگی کند. مطمئناً فیلم پایانی دارد از نظر فلسفی پرمدعا، اما آلتمن آن را به طرزی هوشمندانه کوتاه میکند، در واقع آنقدر کوتاه، که ظاهری همراه با ابهام را از طریق حالتی عرفانی و روانشناختی ایجاد میکند. آلتمن و جوزف والش، فیلمنامهنویسش، با برهم زدن رابطهی الیوت گولد و جرج سیگال پیچیدگیهایی ایجاد میکنند. به این ترتیب فیلم هرگز به نقطه بسیار دقیق و کاملی در رشد روانی شخصیت هایش نمی رسد.
"تقسیم کالیفرنیا" بیشتر در مورد لحظه به لحظه زندگی کردن است تا زندگی در حال.
(اندرو ساریس)
نقد پیچیدهی ساریس، بیشتر به ویژگی شخصیت ها و مضمون روانکاوانه و فلسفی فیلم توجه می کند تا فرم آن.
اگر بخواهیم از دریچه تئوری مولف (که ویژگی اصلی نقد های اندرو ساریس است) به فیلم نگاه کنیم، این فیلم فرق زیادی با فیلم های دیگر آلتمن ندارد. همان طنز گزنده و همان حال و هوای خاص! دوربینی که سرگردان است و میزانسن هایی که آشفته هستند.(ساریس می نویسد میزانسن های آلتمن تا به حال تا این حد آشفته نبوده) فضای فیلم گاهی اوقات قمر در عقرب تر هم می شود! همان اول فیلم زنی را می بینیم که با پایین تنه ای برهنه ظاهر میشود. و آدم را به یاد آن دخترهای جوان در خداحافظی طولانی میاندازد.