عجیب تر از بهشت (Stranger Than Paradise) 1984 /غریب تر از جهنم!

 اسکلت بندی داستان فیلم دوم جارموش ،عجیب تر از بهشت، شباهتی غیر قابل انکار به فیلم بعدی اش مغلوب قانون دارد.در هر دو فیلم سه شخصیت مرکزی حضور دارند.در هر دو، دو تا از این شخصیت ها مرد هایی آمریکایی اند.(البته اگر ویلی را مجارستانی در نظر نگیریم)شخصیت سوم هم اروپایی است.در اینجا دختری مجارستانی و در بعدی مردی ایتالیایی.در اولی ناخواسته و در دومی خواسته (با چاشنی شانس) از هم جدا می شوند.در واقع در عجیب تر از بهشت آشنایی شان اتفاقی نیست ولی جدا شدنشان خیلی فانتزی و اتفاقی است و در مغلوب قانون برعکس.در اینجا "اتفاقی" از هم جدا می شوند در آنجا با هم آشنا.

دختر مجارستانی در این فیلم دخترخاله شخصیت اصلی است.ویلی در اوایل فیلم خیلی از هم خانه بودن با او خوشحال نیست ولی کم کم نسبت به ایوا علاقه ای غیر قابل کتمان پیدا می کند؛ اما سعی دارد تا آن را پنهان کند.او حتی برای ایوا یک لباس می خرد ولی ایوا  این لباس را به آشغالدانی می اندازد و به ماموران شهرداری تقدیم می کند! ادی هم علاقه ای نسبی، نسبت به ایوا پیدا می کند.

 انگار همه چیز دست به دست هم می دهد تا ویلی و ایوا از هم جدا شوند.بار اول ایوا خیلی علاقه ای به ویلی نشان نمی‌دهد.فیلم به یک سال بعد می رود و این بار در آخر باز هم به شکل معجزه آسایی از هم جدا می شوند. انگار جارموش خیلی علاقه ای به این کار نداشته...

فیلم زمان درست و حسابی ندارد.نمی دانیم در چه دهه ای هستیم.هفتاد،شصت،پنجاه؟ البته در مصاحبه ای جارموش گفت که هدفش  همین بوده .

جارموش  کمدی بلد است.بعد از رفتن به کلیولند،دو بار ویلی و ادی وارد هتل می شوند.یک بار با اخم و محزون و یک بار شاد و شنگول (با عینک آفتابی). و صحنه ای که در آن ایوا پول هنگفتی را به دست می آورد هم خیلی بامزه است.

ادای احترام های جارموش خیلی جالب هستند.در فیلم اولش به  نیکلاس ری ادای احترام کرد.وقتی شخصیت اصلی به سینما می رود متوجه فیلم بی گناهان وحشی می شویم  و  زنی که در سینما کار می کند بخشی از داستان را برایمان توضیح می دهد.در اینجا هم برای شرط بندی اسب ها،وقتی ویلی نام اسب ها را می گوید نام های آشنایی به گوش می رسد.آخر بهار و داستان توکیو.دوتا از فیلم های یاسوجیرو ازو .