مشخصات کتاب : فیلم به عنوان فیلم ، ویکتور پرکینز ، ترجمه عبدالله تربیت ، نشر خجسته. (چاپ اول : ۱۳۶۷ ، نشر فیلم)
فرمالیسم : پودوفکین ، یکی از نمایندگان فرمالیسم، تدوین را زبان کارگردان می دانست و هر نما را یک کلمه. پرکینز این ادعا را رد میکند و آن را بی اساس میداند. این جمله نشان میدهد که هیچ چیز در نگره فرمالیسم جای تدوین را نمیگیرد. خلق معنا ، روایت و... همه با تدوین پیش میروند. تا جایی که پرکینز در نظری متفاوت تدوین مشهور آیزنشتاین از مجسمه شیر در رزمناو پوتمکین را وصله ناجور فیلم میداند ، و مینویسد که بر خلاف نظر کارگردان میتوان تفسیر های گوناگون و حتی ضد محتوای اصلی فیلم از آن استنباط کرد.
رئالیسم : بازن و لربیه به آشکار نمودن واقعیت با کمال وفاداری و دقت ، بدون تفسیر یا سبک پردازی اعتقاد داشتند چون فیلم را زاییده عکاسی می دانستند. از تئوری آنها با عنوان رئالیسم یاد میشود. این رئالیسم شکلی افراطی به خود میگیرد و پرکینز از آن انتقاد میکند.
بازن میگوید : تصادف و واقعیت از تمام فیلمسازان با استعدادتر هستند.
واقعیت در سینما آنقدر در نگره بازن و همقطارانش اهمیت دارد که پرکینز میپرسد : آیا تصویر یک واقعه به اندازه کافی با خود واقعه اختلاف دارد که ارزش آن را داشته باشد تا وقت خود را صرف کنیم و در سینما چیزهایی را بنگریم که میتوانیم در پهنه دنیا مشاهده کنیم؟
پاسخ بازن و کراکائر: عدسی مانع ایدئولوژی ، قرار داد و پیشداوری میشود.
نیروی مونتاژ در این است که عواطف و ذهن تماشاگر را در فرآیند خلاقه جای میدهد. تماشاگر مجبور است در همان راه خلاقه ای که سازنده هنگام خلق تصویر، در آن سیر کرده است پیش برود (ایزنشتاین، کتاب مفهوم فیلم ) .
بازن :این رای که سینما به عنوان هنر با مونتاژ شروع شد ، موقتا ثمر بخش بوده است ، اما فضابل آن دیگر از میان رفته اند.
پرکینز : تدوین با تحمیل یک معنای واحد روی یک پدیده واقعیت تصویر شده را بیشتر تنزل داد.
تضاد رئالیسم و فرمالیسم : رئالیسم فرمالیسم را مورد سوال قرار داد. تدوین مورد سوظن قرار گرفت. تدوین ارتباطی که مد نظر رئالیست ها بود از بین می برد. از نظر آنها واقعیت باید به وسیله دوربین بازسازی میشد. رئالیست ها برخلاف فرمالیست ها برداشت بلند و فیلمبرداری با وضوح عمیق را قبول داشتند . در واقع میتوان گفت رئالیسم میزانسن را دوست داشت و فرمالیسم میزانشات را ( زاویه دوربین ، تدوین و ... خلاصه هر چیزی که به خود دوربین (زاویه ، جا ، حرکت و...) و البته تدوین مربوط میشود! ).
نقطه اختلاف دیگر فرمالیستها و رئالیستها صدا بود. بازن سینمای صامت را واقعیت منهای یکی از عناصر آن می دانست. از آن طرف پرکینز از صحبت های آرنهایم نتیجه میگیرد که همه ما قادر هستیم ساکت بمانیم،اما هنوز یاد نگرفته ایم که خودمان را نامرئی بکنیم. یعنی تاثیر تصویر بسیار بیشتر است و صدا در سینما به اندازه تصویر احساس نمیشود.
نظر بازن، بسیاری از چیزها را که نگره پرداز رسمی مجبور بود محکوم کند به درون سینمای رسمی راه داد. بخصوص دلقکهای بزرگی مانند کیتن و چاپلین حالا میتوانستند بیشتر به عنوان فیلمساز مورد بحث قرار گیرند تا به عنوان هنرمندان وودویل که حرکات و کارهای آنها روی فیلم ضبط می شد.
پرکینز همچنین مینویسد : بازن بن بست روش رسمی را گشود. اما نگره اش به نگره رضایت بخشی منتهی نشد و به اندازه نگره قبلی (فرمالیسم یا همان رسمی) محدود کننده بود.
عکس (اول و دوم) آیزنشتاین و بازن را گذاشتم ، چون فرمالیسم و رئالیسم با نام آنها گره خورده.