یک بار دیگر «کشتی نوگیتر» فرصتی فراهم میآورد ، تا شاهد باشیم که استعداد های کیتن در عرصه های مختلف چه پیشرفت محسوسی کرده است. سکانس جنگ با آدمخواران حاوی برخی از تماشایی ترین پرش ها و سقوط های کیتن است. شوخیهای این فیلم آن چنان در هم فشرده و چنان در هم یافته است که گاه همپای آنها پیش آمدن یا یادآوری تداوم آنها مشکل میشود.(...)شخصیت رولو با منطق و یکپارچگی بسیار مستدلی پرورش مییابد. تحول او از یک لوس احمق. شروع فیلم ، به قهرمان با شعور پایان فیلم کاملا باورکردنی است. آن آرامش و در عین حال عزم به مبارزه با آدمخواران به هیچ وجه با خونسردی او در ابتدای فیلم که به خواستگاری دختر میرود و عدم پذیرش بعدی او را به راحتی قبول میکند ناسازگار نیست.
«دیوید رابینسون»
اینجاست که باید گفت : شنیدن (خواندن!) کی بود مانند دیدن!
باستر کیتون با طرح و پیرنگی کمدی،فضایی کمدی ، کاری میکند که یک ساعت غم و غصهات را فراموش کنی و فارغ از دغدغه ها فقط بخندی. سراغ هر وسیلهای که میرود ، هر اتفاقی که رخ میدهد ، آنقدر شوخی های مختلف با آن میسازد که آدم شگفت زده میشود و مات و مبهوت میماند. تازه این از بهترین فیلم های باستر هم نیست...
این نابغه پس از عدم استقبال مردم از شرلوک جونیور(۱۹۲۴) سراغ فیلمی رفت که حداقل از نظر روایی ، چیزی معمول و عادی باشد. بر خلاف فیلمنامه ، خود باستر بعد ها گفت که فیلمبرداری اکثر صحنه های فیلم (بهویژه غواصی) کاری پیچیده (همچنین سخت و طاقت فرسا) بوده : «یک اتاقک عظیم همراه با دو وزنه ، دو فیلمبردار، دو دوربین و چندین کیلو یخِ داخلش را به «دریاچه تاهو» فرستادند. وزنه برای سنگین شدن و در آب ماندن و یخ هم برای مه نگرفتن پنجره ها بود تا فیلمبرداری غیر ممکن نشود.» اکنون با توجه به پیشرفت تکنولوژی و امکانات ،گرفتن چنین صحنه هایی مثل آبخوردن است. «باستر گاهی اوقات مجبور بود اتاقک به آن سنگینی (۷۰۰کیلو) را جابهجا کند! او هر ده دقیقه از آب بیرون میآمد تا به کلیه هایش آسیبی نرسد»...
مانند مهمان نوازی ما (۱۹۲۳) ، فیلم با سکانسی غیر کمدی شروع میشود (نقشه جاسوسان) که در نوع خودش جالب است. در ادامه باستر را میبینیم که نقش پسرکی ثروتمند ، اما بیدست و پا (برخلاف پلیس ها(۱۹۲۲)،شرلوک جونیور و ... ) را ایفا میکند (رولو) . همان ابتدا میبینیم که از دختری به نام بتسی (با بازی کاترین مکگوار) -که از قضا او هم پدرش پولدار و آدم مهمیست -تقاضای ازدواج میکند . جواب ساده است : قطعا نه !
اما همه چیز دست به دست هم میدهد (وقوع جنگ, ، ورود جاسوسان به کشتیِ پدر ، اشتباهِ رولو) که ایندو تنها باهم ، با کشتی پدرِ دختر ، به سفری پر فراز نشیب بروند و در آخر دختر رولو را ببوسد. سفری که هم ترسناک و دلهره آور است و هم بامزه ! از ناتوانی در درست کردن صبحانه تا جنگ با آدمخواران!
۱. اطلاعات جذاب و خواندنی فیلم های باستر را در کتاب کیتن،صورت سنگی.(دیوید رابینسون) بخوانید.