گل بهاری یک فیلم ساده و شکیل است . مثل سایر فیلم های ازو. این اولین فیلم رنگی ازو است . خودش می گفت که رنگ به کمپوزیسیون آثارش کمک شایانی می کند و اینگونه هم هست. مثلا همان قوری قرمز معروف و زیبا. قرمز رنگ مورد علاقه ازو بود و در این فیلم هم کاملا نمایان است.
بعد از فیلم تلخ شفق توکیو،ازو این فیلم شیرین و طنز را کارگردانی کرد. نمیتوان گفت که ازو در این فیلم کاملا و خیلی افراطی جبهه گیری می کند و مثلا دارد از جوانان حمایت می کند ؛ او حرف خودش را می زند ولی هر کس می تواند خودش قضاوت کند. و ازو هم بیشتر طرف جوانان را می گیرد. او حامی جوانان جسور است. اما خودش می گوید که پدر در این فیلم عقده ای می شود.
ازو پیرنگ و فیلمنامهی خاص خودش را دارد. در واقع پیرنگ ندارد! خودش می گفت حوصله اش را سر می برد ! حداقل شیوه روایت او مثل پیرنگ های رایج سینمایی نیست. در همین فیلم پدر در اول فیلم در مراسمی عروسی می گوید از این ناراحت است که در زمان ازدواج با همسرش همه کار ها و مقدمات را والدین آنها فراهم کردند و زن و شوهر اصلا یکدیگر را نمی شناختند.او می گوید خوش به حال جوانان امروزی! اما خودش در ادامه کم و بیش این حرف را نقض می کند. دخترش ستسوکو می گوید که می خواهد ازدواج کند و پدر داماد آینده اش را نمی شناسد. عصبانی می شود که چرا دخترش بدون اطلاع و شناخت او از داماد می خواهد ازدواج کند. من فکر می کنم ازو چیزی بین این دو را مد نظر دارد. اینکه پدر و مادر انقدر سخت گیری نکنند و فرزندان هم باید انقدر پدر و مادر را از دور خارج نکنند! در ادامه ، یکی از دوستان دختر (یوکیو) نقشه ای می کشد. او به خانه آنها می رود و بر اساس حقه و نقشه ای که در سر دارد به پدر دمدمی مزاج ستسوکو می گوید که می خواهد ازدواج کند ولی پدر و مادرش فرد مذکور را نمی شناسند. پدر دمدمی مزاج ، (مرغ همسایه غاز است وار!) می گوید اشکالی ندارد! من با پدر و مادرت صحبت می کنم! در همین حین یوکیو به ستسوکو زنگ می زند و می گوید پدرت بله را گفت!
این یک تناقض است. حتی پدر در سکانسی به همسرش می گوید :
زندگی تناقض های زیادی دارد.مجموعه ای از این تناقض ها زندگی را ساخته است.