سینه‌فیلیا

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی
سینه‌فیلیا

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی

ویپلش (Whiplesh) 2014 :"شو خطر کن ز کام شیر بجوی."*


ویپلش اولین و بهترین فیلم شزل است.از آن فیلم هاست که کمتر مثلشان را دیده ایم.

فضای مینیمالسیتی فیلم همراه با  جزئیات بسیار زیادی که دارد یکی از دلایل این ماندگاری است.البته هنوز تنها هشت سال از اکران فیلم گذشته و زمان بیشتری نیاز هست تا لقب ماندگار را به فیلم بدهیم.سکانس آخر اوج وقوع این جزئیات است.بهترین سکانسی که شزل گرفته و یکی از بهترین سکانس های دهه قبل.

 

ادامه مطلب ...

پرنده باز آلکاتراز(The Birdman of Alckatraz) 1962 / رهایی از قفس

 


  پرنده باز آلکاتراز درباره زندان و زندانی است.درباره پرنده ای که در قفسی محبوس می شود.درباره مادری که محبوس قوانین درونی خودش است. درباره مرد نگهبانی که (به قول  براهنی در چاه به چاه) زندانی نگهبان زندان بودن خودش است ؛ این اخری می توان گفت خودش را آزاد می کند.وقتی از شخصیت اصلی گله می کند نشان می دهد که چقدر انسان است. همان سکانسی که زندانی جعبه چوبی که نگهبان رویش نشسته را می خواهد.برای اینکه با چوب هایش قفس پرنده درست کند.اما طوری آن را می خواهد که نگهبان از کوره در می رود.به او می‌گوید ((یک بار نشد دوستانه با من حرف بزنی!)) تاثیر این حرف و این صحنه بعد ها هم پابرجا خواهد ماند.وقتی بعد ها میکروسکوپ را برایش فراهم می کند،زندانی می گوید:تو فرشته ای! نگهبان اورا از آن برخورد سرد، از آن زندان درونی نجات می دهد.

.شاید بتوان گفت جوجه ای که در فیلم از تخم در می آید هم خودش را آزاد می‌کند.از زندانی که طبیعت برایش ساخته و در آن محبوس شده بیرون می آید.( نکته جالب در مورد این سکانس فیلمبرداری به شکل فیلم مستند است که کار را آرام و زیبا کرده.  این شباهت  به فیلم مستند از همان ابتدای فیلم دیده می‌شود). 

 .رابرت واقعی، درباره درمان پرندگان، دارو ها را بررسی می کند،کتاب می نویسد و تحقیق می کند! در فیلم هم این تحقیقات را می بینیم که خیلی دوست داشتنی بازسازی شده اند.

برت لنکستر آنقدر در نقشش فرو رفت که چندین بار در حین فیلم برداری به گریه افتاد ؛ اما از کارگردان خواست تا این گریه ها به تماشاگر نشان داده نشوند. رابرت واقعی تا این حد مهربان نشد و با وجود نگهداری از پرندگان آدمی تندخو و سرکش ماند. این یکی از نکاتی است که در اقتباس باید به آن توجه کرد.¹

درست است که از نظر فیزیکی رابرت آزاد نمی شود.در آخر تنها به زندانی بهتر منتقل می شود؛ولی می توان گفت او دیگر زندانی خودش نیست.رفتار و برخوردش تغییر کرده است. 


۱.اینکه چیزی را به داستان اضافه و از آن کم ‌کنیم یا نعل به نعل داستان را به فیلم‌ تبدیل کنیم. در فیلم ذهن زیبا ، به کارگردانی ران هاوارد هم چنین حرکت درستی در فیلمنامه مشاهده می شود. فیلم هاوارد هم بر اساس داستانی واقعی ساخته شده . در پایان فیلم و در هنگام سخنرانی ، همسر شخصیت اصلی در سالن حضور دارد. این در حالی هست که در واقعیت این اتفاق رخ نداده بود. او را رها کرده بود! گاهی اوقات باید برای فیلم هایی که براساس داستانی واقعی ساخته می شوند چنین تغییرات کوچک و بزرگی  اعمال کرد.