اگرچه منتقدان گاهی اوقات واکنش منفعلانه و روشنفکرانه تورلس به وحشیگری را به عنوان پیام فیلم اشتباه میخوانند، طنز تاریخی تاریک زیادی در این درام وجود دارد که قابل انکار نیست. از دیدگاه شلندورف در آلمان پس از جنگ، این داستان و فیلم که به قبل از جنگ برمیگردد در مورد طبقه بالای اتریش است که به شکلی هولناک به جزئی از فرهنگی تبدیل می شود که توسط رژیم ها و نگرش های استبدادی سرکوب شده و در وسواس ها و ضعف های خشونت آمیز افراد حامی آن رژیم ها پنهان شده است. مانند دیگر فیلمهایی با طرحهای مشابه در مدرسه شبانهروزی، مانند فیلم نمره اخلاق صفرِ ژان ویگو (1933) و اگر... (1968) اثر لیندسی اندرسون، Young Törless آیینهای اجتماعی را نمایش میدهد و بررسی میکند که نوجوانان را شکل میدهد و آنها را سرکوب میکند.. اما برخلاف آن دو فیلم دیگر، در این درام آلمانی هیچ شورشی علیه این نهاد وجود ندارد، بلکه در عوض یک عقبنشینی ترسناک رواقی وجود دارد.
تورلس جوان به عنوان یک فیلم کلیدی در آغاز جنبش نوین سینمای آلمان، آیندهای پر جنب و جوش را برای سینمای معاصر کشور از طریق نگاه نگرانکنندهاش به گذشتهای تاریک اعلام میکند.
«تیموتی کوریگان»
این اولین فیلم دستیار آلن رنه ، ژانپیرملویل و لویی مال ، یعنی فولکر شلندورف ، بود. فیلمی که می توان سرآغازی بر سینمای نوین آلمان دانست.
پس از سقوط آلمان نازی،سینمای این کشور هم دچار انحطاط شد. اما موج نوِ آلمان جان تازه ای بر سینمای کشور دمید. میتوان گفت شروعش با این فیلم بود که راه را برای دیگران، مانند وندرس و فاسبیندر، هموار کرد. تورلس جوان نسبت به فیلم های دیگر موج نو بیانی ساده و کلاسیک تر دارد.
تورلس جوان یکی از اولین فیلم هایی بود که به مانیفست اوبرهاوزن واکنش نشان داد.مانیفستی که در ۱۹۶۲ سینماگران آلمانی به وجود آوردند،قرار بود به شکلی مستقل سینمای آلمان ، که با ورشکستگی و بحران مواجه شده بود را دگرگون کند. آنها در بیانیه خود نوشتند :
«سینمای قدیمی مرده است. ما به سینمای جدید ایمان داریم.»
تورلس جوان اقتباسی است از رمان روبرت موزیل ، یعنی آشفتگی های ترلس جوان. شلندورف با کنار گذاشتن یکسری جزئیات از رمان که نمیتوانستند کارکرد زیادی داشته باشند (مانند دیدن کانت در خواب و رویا!) ، به خوبی سادیسم ، فاشیسم ، آلمان نازی و بی تفاوتی و نظارهگر بودن مردم را به انتقاد می گیرد.او همان اول فیلم،وقتی یکی از دانش آموزان حشرهای را می کشد،این را نشان می دهد. گویی فردی که این کار را میکند، از مرگ و زجر حشره لذت می برد.
فیلم داستانی پیچیده و پیرنگ خاصی ندارد : باسینی پولی را از رایتینگ دزدیده و این جرم باعث شده باینهبرگ و رایتینگ در صدد اصلاح ، تنبیه و شکنجه او بر آیند. قضیه دزدی بهانهای میشود برای انجام کارهای سادیسمی. آنها باسینی را کنترل می کنند. ابتدا تورلس آنها را همراهی می کند و بعد فقط نظاره گر است.
به قول کوریگان نمیتوان از واکنش تورلس ، بی تفاوتی مردم را تعبیر کرد. بیشتر نگاه کارگردان به طبقه روشنفکر جامعهی آلمان نازی است که سرکوب شده و مورد قبول واقع نمی شود. تورلس اگر می خواست هم کاری از دستش بر نمی آمد.
کوریگان فیلم نمره اخلاق صفر را یادآوری میکند ؛ در نمره اخلاق صفر باید طرف دانش آموزان را بگیریم و فقط مدرسه است که نقش منفی و سرکوبگر را دارد. و البته نگاه آنارشیستی ویگو آنقدر خاص و متفاوت است که مقایسهاش با تورلس جوان مضحک است!
منابع:
۲.فصلنامه سینما و ادبیات،شماره ۱۸،(فولکر شلندروف : زندگی و آثار ،مازیار فکریارشاد)