سینه‌فیلیا

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی
سینه‌فیلیا

سینه‌فیلیا

یادداشت‌های سینمایی

همه خاطرات را در نظر بگیرید (Classe Tous Risques) 1960 / من از بیگانگان هرگز ننالم

(این نوشته در شماره ۶۱۳ ماهنامه فیلم چاپ شده است)

همه خطرات را در نظر بگیرید (در ایتالیا با نام  آسفالت داغ و در آمریکا خطر بزرگ) که اقتباسی از رمانی به همین نام از ژوزه جووانی است ، وضعیتی بغرنج را مطرح می‌کند که می‌توان آن را آزمایشی برای مرام و معرفت و اثبات دوستی دانست. این دقیقا به جووانی بر می‌گردد : در آثاری مانند نفس دوباره(اقتباس ژان پیر ملویل) ، حفره (اقتباس ژاک بکر)‌ و ...  هم رفاقت و خیانت مفهوم اصلی اثر را می‌سازند. 

 

 در این آزمایش آبل(لینو ونتورا) که به اعدام محکوم شده و تحت تعقیب پلیس است به خوبی دوستان و دشمنانش را می‌شناسد. او که همسر و دوستش را از دست داده ( آسفالت داغ خیلی بی‌پرده این اتفاق را نشان می‌دهد.  حتی در پایان فیلم به صراحتش ادامه می‌دهد و با استفاده از راوی فیلم ، فرجام شخصیت را اعلام می‌کند) به همراه پسران کوچکش سیلان‌ویلان است. دوستان سابق او به آبل مدیون هستند اما یک غریبه (اریک ، با بازی بلموندو) را برای نجاتش می‌فرستند. این قضیه آبل را خشمگین می‌کند. در ابتدا به خاطر همین نمی‌تواند با اریک رفیق شود ؛ چون به تجسمی از خیانت دوستانش بدل می‌شود. هر چند که او - شاید مانند بیننده فیلم - در مورد غریبه زود قضاوت می‌کند. کم کم ارتباط او با اریک به توفیقی اجباری تبدیل می‌شود. آبل مانند برادری بزرگتر با او رفتار می‌کند و توصیه هایی برای ادامه زندگی‌اش به او پیشنهاد می‌دهد. 

  آسفالت داغ در زمانی اکران شد که موسم موج‌نو از راه رسیده بود. یک سال پیش از این فیلم چهارصد ضربه و در سال اکرانش از نفس افتاده به نمایش در آمد. جو حاکم بر سینمای فرانسه پذیرای فیلمی مانند آسفالت داغ نبود (بعد ها کرایتریون و BFI دی‌وی‌دی این فیلم را منتشر کردند). البته آسفالت داغ شباهتی هم به فیلم های موج نو دارد : بعضی از نما های فیلم به آثار مستند شباهت دارند و در خیابان و میان مردم ضبط شده‌اند. در این نما ها از دوربین روی دست استفاده شده است . این بیشتر به گیلان کلوکه (فیلمبردار) مربوط می‌شود ، چون در همان سال و در فیلم حفره (ژاک بکر) هم نما هایی را با دوربین روی دست و به شکل فیلم های مستند ضبط کرد (جالب اینکه ژاک بکر اقتباس از این رمان جووانی را به ونتورا - که در به پول دست نزن با او همکاری کرده بود- پیشنهاد کرد) .

 این تنها شباهت فیلم کلود سوته با آثار موج نو است. اما آسفالت داغ را شاید بتوان تاثیر گذار بر ژان پیر ملویل - که تاثیرگذار بر موج نو بود اما برخلاف جریان شنا می‌کرد - دانست . البته خود ملویل که پیش از این فیلم سوته باب قمارباز را ساخته بود می‌گوید «فکر کنم همیشه در فرانسه فیلمهای خلاف کاران ساخته شده است؛ به شیوه ای شاید کمابیش سطحی بدون آن که خیلی جلو برود» (سینما به روایت ژان پی یر مل ویل/نشر نظام الملک/ترجمه آرش آذر پور/۱۴۰۱) . ملویل در مصاحبه‌اش از ریفیفی و جنگل آسفالت به عنوان منابع نام می‌برد ، اما به فیلم کلود سوته اشاره‌ای نمی‌کند . دو سال بعد از این فیلم سوته ، ملویل در کلاه - و البته قبل از آن باب قمار باز  - به سمت خلافکار ها رفت. آسفالت داغ و فیلم های ملویل در سبک کارگردانی ، روایت و شخصیت ‌‌‌پردازی خیلی شباهت ندارند ، اما در مفهومی مانند تقدیر ، یا مرام و مسلک خاص شخصیت هایشان باهم اشتراک دارند(مثلا وقتی لینو ونتورا در فیلم کلود سوته برای ملوانی که قایقش را دزدیده تیوپ می‌فرستد تا غرق نشود) . همانطور که در سینمای ملویل اشیایی مانند کلاه ، نشانگر تقدیر هستند ، در شروع آسفالت داغ آبل و خانواده‌اش را سوار بر پله برقی می‌بینیم که از عدم اختیار آنها و تقدیری که آنها را به پایان کار می‌رساند خبر می‌دهد. و البته هنگامی که پسربچه ها دارند در ساحل بازی می‌کنند و مادر به آنها اجازه شنا کردن نمی‌دهد ، این احساس خاطر و تهدیدِ تقدیر را کسب می‌کنیم.

نکته دیگری که آسفالت داغ را به کلاه نزدیک تر می‌کند و از موج نو دور تر ، نقش زنان در فیلم است. زنان بیشتر به حاشیه رانده می‌شوند. در آسفالت داغ ، پس از اتفاق ناگواری که برای آبل (لینو ونتورا) رخ می‌دهد  او ابتدا به سمت دوستش می‌رود و بعد همسرش (به قول بهزاد رحیمیان) . البته که کلود سوته اهمیت خانواده و اینکه آبل پیش از اینکه یک خلافکار یا فراری باشد یک پدر است را نشان می‌دهد ( این اهمیت خانواده در آثار جنایی ملویل خیلی کمتر دیده می‌شود) . یا اینکه ژان پل بلموندو به معشوقه‌اش اعتماد ندارد و به او دروغ می‌گوید. و در آخر هم در کلاه و هم در آسفالت داغ زنی سیلی می‌خورد! 

یک نکته نه چندان مهم ، همکاری سوته و ملویل با بازیگرانی یکسان است.  بلموندو و ونتورا (و بازیگران فرعی آسفالت داغ ) با ملویل همکاری کردند. یا دیدن میشل پیکولی در کلاه سوته را ناگزیر به همکاری با این بازیگر کرد. چه بسا بازی لینو ونتورا در آسفالت داغ موجب شد تا ملویل در نفس دوم علاقه مند به همکاری با این بازیگر شود!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد